اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 284

1. خانه خالی شد و در کوی دل اغیار نماند

2. همه غم رفت و ه بغیر از غم آن یار نماند

3. گر چه در پای دلم خار جفا بود، دگر

4. گل به دست آمد و در پای دلم خار نماند

5. آن گروهی که به آزار دلم کوشیدند

6. چون برفتند دگر هیچ دلازار نماند

7. دشمن از غصهٔ من علت بیماری داشت

8. دوستان مژده، که آن ناخوش بیمار نماند

9. چشم من بر سر خاک درش از شوق امشب

10. سیل خونین صفتی ریخت، که دیوار نماند

11. ناله میکردم و گفت: اوحدی، این روزی دو

12. قصه بسیار نگوییم، که بسیار نماند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق است غمگسار دل دردمند را
* آتش گره ز کار گشاید سپند را
شعر کامل
صائب تبریزی
* گنج زر گر نبود کنج قناعت باقیست
* آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
شعر کامل
حافظ
* خواهی حنای پا کن و خواهی نگار دست
* من مشت خون خویش نمودم حلال تو
شعر کامل
صائب تبریزی