اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 348

1. گفتم: که: بی‌وصال تو ما را به سر شود

2. گر صبر صبر ماست عجب دارم ار شود

3. مهر تو بر صحیفهٔ جان نقش کرده‌ایم

4. مشکل خیال روی تو از دل بدر شود

5. گفتی که: مختصر بکنیم این سخن، ولی

6. گر بر لبم نهی لب خود، مختصر شود

7. غیر از دو بوسه هر چه به بیمار خود دهی

8. گر آب زندگیست، که بیمارتر شود

9. گر ما بلا کشیم ز بالات، عیب نیست

10. کار دلست و راست به خون جگر شود

11. از فرق آسمان برباید کلاه مهر

12. دستی که در میان تو روزی کمر شود

13. روزی به آستانهٔ وصلی برون خرام

14. تا اوحدی به جان و دلت خاک در شود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فریدون به داد و به تخت و کلاه
* همی داشتی راستی را نگاه
شعر کامل
فردوسی
* در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
* نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد
شعر کامل
حافظ
* کنون شاد گشتم به آواز تو
* بدین خوب گفتار با ناز تو
شعر کامل
فردوسی