اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 398

1. ای ساربان، که رنج کشیدی ز راه دور

2. آمد شتر به منزل لیلی، مکن عبور

3. اینست خارها که ازو چیده‌ایم گل

4. وین جای خیمها که درو دیده‌ایم حور

5. این لحظه آتشست به جایی که بود آب

6. و امروز ماتمست به جایی که بود سور

7. آن شب چه شد؟ که بی‌رخ لیلی نبود حی

8. و آن روز کو؟ که موقف دیدار بود طور

9. خون جگر بریخت دل من به یاد دوست

10. ای چشم اشکبار، چرایی چنین صبور؟

11. زین پیش بود نفرتم از دور از زمان

12. دردم چنان گداخت که هستم ز خود نفور

13. جز دستبوس دوست نباشد مراد من

14. روزی که سر ز خاک بر آرم به نفخ صور

15. ای اوحدی، چو روی کنی در نماز تو

16. بی روی او مکن، که نمازیست بی‌حضور


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل چو بیناست، چه غم دیده اگر نابیناست؟
* خانه آینه را روشنی از روزن نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟
* که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
شعر کامل
صائب تبریزی
* تنگ شد از غم دل جای به من
* یک دل و این همه غم وای به من
شعر کامل
فروغی بسطامی