اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 451

1. ما به ابد می‌بریم عشق ترا از ازل

2. در همه عالم که دید عشق چنین بی‌خلل؟

3. از سر من شور تو هیچ نیاید برون

4. گر چه سر آید زمان ور چه در آید اجل

5. هیچ کسم، گر بدل بر تو گزینم به دل

6. هیچ کسی خود بدل بر تو گزیند بدل؟

7. شمع لبت را بدید، مهر گرفت از عقیق

8. موم دهانت بدید مهر گرفت از عسل

9. راهرو عقل را زلف تو دارالامان

10. کار کن روح را لطف تو بیت‌العمل

11. بوده ز جور تو ما در همه وقتی زبون

12. گشته به مهر تو ما در همه گیتی مثل

13. ماه شبستان تو مورچهٔ وتخت جم

14. وصل تو و جان ما یوسف و سیم دغل

15. زلف تو تن را نوشت سورهٔ نون بر ورق

16. قد تو دل را نهاد لوح الف در بغل

17. چشم مرا از لبت نیست گزیری که، هست

18. لعل لبت را شکر، چشم سرم را سبل

19. فوت نشد نکته‌ای از کشش و از جسش

20. با لب و زلف ترا مرتبهٔ عقد و حل

21. اوحدی از دیر باز فتنهٔ تست، ای غزال

22. تا نشود ناامید زود نیوش این غزل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لباسی دوختم بر قامت دل
* زپود محنت و تار محبت
شعر کامل
باباطاهر
* از لاله همی لعل کند کبک دری پر
* وز سبزه همی سبز کند زاغ سیه بال
شعر کامل
فرخی سیستانی
* ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
* تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد
شعر کامل
حافظ