اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 46

1. رخ خوب خویشتن را بچه پوشی از نظرها؟

2. که به حسرت تو رفتن بدو دیده خاک درها

3. برت آمدیم یک دم، ز برای دست بوسی

4. چو ملول گشتی از ما، ببریم درد سرها

5. تو به ناز خفته هرشب، ز منت خبر نباشد

6. که زخون دیده گریم ز غمت به رهگذرها

7. عجب آمدم که: بعضی ز تو غافلند، مردم

8. مگر از ره بصارت خللیست در بصرها؟

9. نتوانم از خجالت که: بر تو آورم جان

10. که شنیدم: التفاتی نکنی به مختصرها

11. ز لبت نبات خیزد، چو خنده برگشایی

12. بهل این شکر فروشی، که بسوختی جگرها

13. بر آن کمان ابرو دل اوحدی چه سنجد؟

14. که به زخم تیر مژگان بشکافتی سپرها


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گویی که رشته های عقیقست و لاژورد
* از لاله و بنفشه همه روی مرغزار
شعر کامل
فرخی سیستانی
* جای حیرت نیست گر شد سینه ما چاک چاک
* شیشه را چون نار خندان می کند صهبای عشق
شعر کامل
صائب تبریزی
* خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس
* بیدا را چون پر طوطی برگ روید بی شمار
شعر کامل
فرخی سیستانی