اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 493

1. اگر آن یار سیه چرده ببیند رخ زردم

2. هم به نوعی که تواند بکند چارهٔ دردم

3. پیش ازینم دل دیوانه بده جای گرو بود

4. این زمان دل به یکی دادم و ترک همه کردم

5. شرم دارم ز سگان درو سکان محلت

6. بر سر کوچهٔ او روز و شب از بس که بگردم

7. آ ستین گر چه به خون ریختنم باز نوردد

8. تا اجل در نرسد دامن ازو در ننوردم

9. خاک کوی توام، ای یار و پس از مرگ به زاری

10. هم به کوی تو برد باد محبت همه گردم

11. همه عالم به جمالت نگرانند وز غیرت

12. من آشفته کنون با همه عالم به نبردم

13. اوحدی را بر خود راه ده، ای فرد به خوبی

14. تا تفاخر کند اندر همه آفاق که: فردم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دست وفا در کمر عهد کن
* تا نشوی عهدشکن جهدکن
شعر کامل
نظامی
* دنیا که جسر آخرتش خواند مصطفی
* جای نشست نیست بباید گذار کرد
شعر کامل
سعدی
* چو خورشید زرین سپر برگرفت
* شب آن شعر پیروزه بر سر گرفت
شعر کامل
فردوسی