اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 520

1. من از پیوستگان دل غریبی در سفر دارم

2. که بی‌او آتش اندر جان و ناوک در جگر دارم

3. ز حال خود خبر دارم نکرد آن ماه و زین غصه

4. حرامست ار ز حال خود سر مویی خبر دارم

5. مرا تا او برفت از در نیامد در نظر چیزی

6. بجز عکس خیال او، که پیش چشم تر دارم

7. ز بیم آنکه چشم من ببیند روی غیر او

8. نمی‌یارم که از خلوت زمانی سر بدر دارم

9. به حکم آنکه جای او قمر می‌بیند از گردون

10. من محروم سر گردان عداوت با قمر دارم

11. مرا امروز بگذارید همراهان، درین منزل

12. که من، حال، ز آب دیده سیلی بر گذر دارم

13. مپرس، ای اوحدی، کز چه دلت عاقل نمیگردد؟

14. حدیث عقل فردا کن: که امشب دردسر دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کنون دل بستگی غنچه با گل، کی نهان ماند؟
* که هرچ اندر دل غنچه ست سوسن بر زبان دارد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* آب رود نیل را از دست ناید رفع آن
* عشق یوسف بر زلیخا چون کشید انگشت نیل
شعر کامل
محتشم کاشانی
* آن خط عنبرشکن بر برگ گل دانی چراست
* نافه مشکست کاندر جیب نسرین کرده‌اند
شعر کامل
خواجوی کرمانی