اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 702

1. ای مرغزار جانها لعل تو آب داده

2. وی تب کشیده دل را زلف تو تاب داده

3. رویت به یک لطیفه مه را سپر شکسته

4. چشمت به نیم غمزه دل را جواب داده

5. دل را لب تو از می تاراج روح کرده

6. جان را رخ تو از خوی بوی گلاب داده

7. پیش رخ و جبینت باج و خراج هر دم

8. هم مشتری کشیده، هم آفتاب داده

9. بیدار با تو خواهم یکشب که باده نوشم

10. وان مردم دگر را سر سوی خواب داده

11. چشم من از خیالت هر سوزنی که بسته

12. توفان گریه آن را یکسر به آب داده

13. فردا مگر عقوبت کم باشد اوحدی را

14. امروز عشقت او را چندین عذاب داده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
* فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
شعر کامل
حافظ
* از خیال لطف می مشاطهٔ چالاک طبع
* در ضمیر برگ گل خوش می‌کند پنهان گلاب
شعر کامل
حافظ
* بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
* بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
شعر کامل
حافظ