اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 714

1. کیست دگر باره این؟ بر لب بام آمده

2. روی چو صبحش در آن زلف چو شام آمده

3. بر همه ارباب عشق حاکم و والی شده

4. در همه اسباب حسن چست و تمام آمده

5. یاور ما نیست چرخ، همدم ما نیست بخت

6. ور نه چرا بگذرد صید به دام آمده؟

7. گویی: از آشوب او هیچ توانیم دید

8. ما به سلامت شده، او به سلام آمده؟

9. سینه ز خونریز او سخت حذر می‌کند

10. زانکه جوانست و مست، در پی نام آمده

11. گر چه ز هجران او درد سری کم نبود

12. کام دل خود ندید جان به کام آمده

13. مهرهٔ ششدر شدست، آه! که در دست خود

14. نقش موافق نداد نرد مدام آمده

15. با همه تندی و جوش در عجبم من که چون

16. سخت لگامی نکرد توسن رام آمده؟

17. بید، که بالا گرفت منصب او در چمن

18. گو که: تماشا کند سرو به بام آمده

19. با همه تلخی که کرد، در صفت و شان او

20. از نفس اوحدی شهد کلام آمده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد
* بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد
شعر کامل
حافظ
* میل آن دانه خالم نظری بیش نبود
* چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست
شعر کامل
سعدی
* گفت اگر بر آستانم آب خواهی زد ز اشک
* هم به مژگانت بروب آن خاک در گفتم بچشم
شعر کامل
کمال خجندی