اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 732

1. ای در غم عشقت مرا اندیشهٔ بهبود نه

2. کردم زیان در عشق تو صد گنج و دیگر سود نه

3. گفتی: به دیر و زود من دلشاد گردانم ترا

4. در مهر کوش، ای با تو من در بند دیر و زود نه

5. از ما تو دل می‌خواستی، دل چیست؟ کندر عشق تو

6. جان می‌دهیم و هم‌چنان از ما دلت خشنود نه

7. تا روی خویش از چشم من پوشیده‌ای، ای مهربان

8. از چشم من بی‌روی تو جز خون دل پالود؟ نه

9. از من ندیدی جز وفا، با من نکردی جز جفا

10. شرع این اجازت کرد؟ لا عقل این سخن فرمود؟ نه

11. از آتش سوزان دل دودم به سر بر می‌شود

12. ای ذوق حلوای لبت بی‌آتش و بی‌دود نه

13. تا لاف عشقت می‌زنند آشفته حالان جهان

14. چون اوحدی در عشق تو آشفته حالی بود؟ نه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بسیار زبونی‌ها بر خویش روا دارد
* درویش که بازارش با محتشمی باشد
شعر کامل
سعدی
* محو کی از صفحه دلها شود آثار من؟
* من همان ذوقم که می یابند از افکار من
شعر کامل
صائب تبریزی
* به تنگم از وجود خود، شرابی آرزو دارم
* که زور او شکافد شیشه را چون نار ای ساقی
شعر کامل
صائب تبریزی