اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 750

1. ای که دیگر بی‌گناه از من عنان پیچیده‌ای

2. دشمنی کردی روی از دوستان پیچیده‌ای

3. زور بر ما ناپسند آمد که از روی قیاس

4. پنجهٔ مسکین و دست ناتوان پیچیده‌ای

5. گر به سالی یک سخن با ما بگویی از دروغ

6. راست پنداری درو رمزی نهان پیچیده‌ای

7. آشکارا دی فرستادی دعایی نزد من

8. زیر هر حرفیش دشنامی نهان پیچیده‌ای

9. نامه‌ای دوشم فرستادی به نام آشتی

10. چون به دیدم، بیست جنگش در میان پیچیده‌ای

11. التماس بوسه‌ای کردم شبی، رفتی به خشم

12. وین نهان عمری برآمد تا در آن پیچیده‌ای

13. زلف و رویت جانب ما گوش می‌دارند و تو

14. زلف را زین تاب دادی، روی از آن پیچیده‌ای

15. قصه ها دارم، ولی نتوان نمودن پیش تو

16. کاوحدی را دم فرو بستی، زبان پیچیده‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر چه نه پیوند یار بود بریدیم
* وان چه نه پیمان دوست بود شکستیم
شعر کامل
سعدی
* خرقه درویشی ما چون زره زیر قباست
* پیش چشم خلق ظاهربین قباپوشیم ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* گاه خلوت صوفیان وقت با موی چو شیر
* ورد خود ذکر برنج و شیر و شکر کرده‌اند
شعر کامل
سنایی