اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 792

1. شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری

2. رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری

3. قدم بالای چون سرو تو خم کردست و این مشکل

4. که بالای تو گر گوید: نکردم، راست پنداری

5. دمی نزدیک مهجوران نیایی هیچ و ننشینی

6. طریق دلنوازی از جهان برخاست پنداری

7. دلت سختست و مژگان تیر، در کار من مسکین

8. بدان نسبت که مژگان خار و دل برجاست پنداری

9. خطا زلفت کند، آخر دلم را در گنه آری

10. جنایت خود کنی و آنگاه جرم از ماست پنداری

11. ز هجر عنبر زلف و فراق درد دندانت

12. دو چشم اوحدی هر شب یکی دریاست پنداری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون کدو بی‌خبری زین که گلویت بستم
* بستم و می‌کشمت چون ز رسن بگریزی
شعر کامل
مولوی
* عزم بر هم زدن هر دو جهان گر داری
* هیچ تدبیر چنان نیست که یکدل باشی
شعر کامل
صائب تبریزی
* ره نیکمردان آزاده گیر
* چو استاده‌ای دست افتاده‌گیر
شعر کامل
سعدی