اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 816

1. ای دل پر هوش ما با همه فرزانگی

2. شد ز غم آن پری فاش به دیوانگی

3. ما چو خراباتییم گر ننشیند رواست

4. پیش خراباتیان آن صنم خانگی

5. ای که به نخجیر ما ساخته‌ای دام زلف

6. دام چه حاجت؟ که کرد خال رخت دانگی

7. دل بر شمع رخت راه نمی‌یافت هیچ

8. چشم توپروانه‌ایش داد به پروانگی

9. آینهٔ روی تو، تا که بدید آفتاب

10. جز به مدارا نکرد زلف ترا شانگی

11. تا تو مرا ساختی با رخ خویش آشنا

12. با دگرانم فزود وحشت و بیگانگی

13. اوحدی آن مرد نیست کز تو به کامی رسد

14. گر چه بکار آوری غایت مردانگی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنان برخاستم از جا مشوش
* که برخیزد سپند از روی آتش
شعر کامل
محتشم کاشانی
* بجز از نرگس پرخواب و رخ چون خور او
* تو مپندار که از خواب و خورم یاد آمد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* دانی که در شریعت ما کیست کشتنی
* بیگانه‌ای که هیچ نگشت آشنای تو
شعر کامل
فروغی بسطامی