اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 825

1. به خرابات گذارم ندهند از خامی

2. سوی مسجد نتوانم شدن از بدنامی

3. صوفی رندم و معروف به شاهدبازی

4. عاشق مستم و مشهور به درد آشامی

5. سر ز ناچار بر آورده به بی‌سامانی

6. تن ز ناکام فرو داده به دشمن کامی

7. حال می خوردنم از روزن و سوراخ به شب

8. همه همسایه بدیدند ز کوته بامی

9. آن زبونم که اگر بر سر بازار بری

10. بیسخن مال مرا خاص شناسد عامی

11. دشمنم گر نتواند که ببیند نه عجب

12. دوست نیزم نتواند ز ضعیف اندامی

13. اوحدی‌وار به صد بند گرفتارم، لیک

14. تو درین بند ندانی که برون از دامی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
* گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
شعر کامل
حافظ
* تا شانه صفت چنگ زدم بر سر زلفت
* گه عقده گشاینده گهی نافه فروشم
شعر کامل
فروغی بسطامی
* محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
* کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود
شعر کامل
سعدی