اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 864

1. دلا، زین بدایت چه دیدی؟ بگوی

2. ز پایان و غایت چه دیدی؟ بگوی

3. ازین چار لشکر چه داری؟ بیار

4. و زان هفت آیت چه دیدی؟ بگوی

5. به وقت حمیت درین رزمگاه

6. ز اهل حمایت چه دیدی؟ بگوی

7. از آن کس که میداردت در عنا

8. نشان عنایت چه دیدی؟ بگوی

9. درین کشور از والیان بزرگ

10. طریق ولایت چه دیدی؟ بگوی

11. ازین عدل نامان غولی طلب

12. برون از جنایت چه دیدی؟ بگوی

13. اگر سر قرآن بدانسته‌ای

14. در آن عشر و آیت چه دیدی؟ بگوی

15. روایتگرست این از آن، آن ازین

16. غرض زین روایت چه دیدی؟ بگوی

17. نهایت ندارد بیابان عشق

18. تو زین بی‌نهایت چه دیدی؟ بگوی

19. ازین جاه جویان دعوی پرست

20. بغیر از حکایت چه دیدی؟ بگوی

21. چو نور هدی یافتی، اوحدی

22. ز چندین هدایت چه دیدی؟ بگوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شانه شمشاد را دست نگارین می کند
* بس که در زلف گرهگیر تو دلها خون شده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
* غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
شعر کامل
وحشی بافقی
* پا منه از راه بیرون همچو طفل نی سوار
* گر به ظاهر در کف خواهش عنانت داده اند
شعر کامل
صائب تبریزی