اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 867

1. با دل تنگ من از تنگ شکر هیچ مگوی

2. چون ترا از دل من نیست خبر هیچ مگوی

3. چند گویی که: حدیث تو به زر نیک شود؟

4. روی زرین مرا بین وز زر هیچ مگوی

5. پیش قند دهن پسته مثال تو ز شرم

6. چون نبات ار بگذارد ز شکر هیچ مگوی

7. هر دمی قصهٔ ما را چه ز سر میگیری؟

8. جان چو در پای تو کردیم ز سر هیچ مگوی

9. از دهان تو به یک بوسه چو خرسند شدیم

10. زان دهن جز سخن بوسه دگر هیچ مگوی

11. من بی‌سود چه گرد تو توانم گشتن؟

12. گر کمر گرد تو گردد ز کمر هیچ مگوی

13. سینهٔ اوحدی از عشق تو گر ناله کند

14. ناوکت را سپرست و بس پر هیچ مگوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رزق اگر بر آدمی عاشق نمی باشد، چرا
* از زمین گندم گریبان چاک می آید برون؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* عیب نبود گر ترنج از دست نشناسم که نیست
* در همه مصرم کسی چون یوسف کنعان عزیز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* خرمن بباد بر دهی از بهر گندمی
* وینم عجب که روضهٔ رضوان طلب کنی
شعر کامل
خواجوی کرمانی