اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 881

1. ای نافهٔ چینی ز سر زلف تو بویی

2. ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی

3. شوق تو ز بس جامه که بر ما بدرانید

4. نی کهنه رها کرد که پوشیم و نه نویی

5. از بادهٔ وصل تو روا نیست که دارد

6. هر کس قدحی در کف و ما کشتهٔ بویی

7. من شیشهٔ خود بر سر کوی تو شکستم

8. کز سنگ تو بیرون نتوان برد سبویی

9. مجموع تو در خانه و مرد و زن شهری

10. هر یک ز فراق تو پراگنده به سویی

11. یک روز برون آی، که هستند بسی خلق

12. در حسرت دیدار تو بر هر سر کویی

13. چون اوحدی از هر دو جهان روی بتابیم

14. آن روز که روی تو ببینم و چه رویی؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرسری نتوان به کنه حیله اندوزان رسید
* کز تأمل آب زیرکاه روشن می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* سپاه شب تیره بر دشت و راغ
* یکی فرش گسترده از پرزاغ
شعر کامل
فردوسی
* ز بس که گشته ام از فکر آن میان باریک
* زشرم مردم باریک بین نهان شده ام
شعر کامل
جامی