اوحدیمنطق العشاق (فهرست)

شمارهٔ 29-غزل

1. مشو عاشق، که جانت را بسوزد

2. غم عشق استخوانت را بسوزد

3. تو آتش میزنی در خرمن خویش

4. ندانی این و آنت را بسوزد

5. مخور خوبان آتش خوی را غم

6. که روزی خان ومانت را بسوزد

7. ز دیده اشک خون چندین مباران

8. که ترسم دیدگانت را بسوزد

9. چه سود آنگاه پنهان کردن عشق

10. که پیدا و نهانت را بسوزد؟

11. ز لعلم چاشنی جستی به بوسه

12. نترسیدی دهانت را بسوزد؟

13. مبر نام من، ار نه با رخ خویش

14. بگویم تا: زبانت را بسوزد

15. اگر هجرم وجودت را بکاهد

16. وگر مهرم روانت را بسوزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بگیر خون خود از جام ارغوانی رنگ
* که یک دو هفته بود جوش ارغوان درباغ
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
* به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
شعر کامل
حافظ
* آن نقطه که پیرایهٔ پرگار وجود است
* خالی است که بر کنج لب نوش تو افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی