اوحدیمنطق العشاق (فهرست)

شمارهٔ 40-حکایت

1. کسی فرهاد را گفتا: کزین سنگ

2. رها کن دست، گفتش با دل تنگ:

3. ز سنگ بیستون سر چون توان تافت؟

4. که شیرین را درین تلخی توان یافت

5. نظر می‌کن بنقش دوستان ژرف

6. ولیکن دور دار انگشت از حرف

7. چو اندر دوستی کار تو زرقست

8. نگویی: از تو تا دشمن چه فرقست؟

9. چه تلخی‌ها که مهجوران کشیدند!

10. ز شیرینان بجز تلخی ندیدند

11. گل بی‌خار ازین منزل، که بینی

12. که چیدست؟ ای برادر، تا تو چینی؟

13. مراد دل به انبازیست این جا

14. مپندار این چنین بازیست این جا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کس نجست از دل گم گشتهٔ ما هیچ نشان
* مو به مو هر چه سر زلف تو را شانه زدند
شعر کامل
فروغی بسطامی
* تو از قبیله خوبان سست پیمانی
* من از جماعت عشاق سخت پیوندم
شعر کامل
فروغی بسطامی
* کلک حافظ شکرین میوه نباتیست به چین
* که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این
شعر کامل
حافظ