عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 213

1. تا قدم بر اثر نام و نشان خواهد بود

2. گوشهٔ دامن ما وقف میان خواهد بود

3. می نمودند ملایک به ازل عشق به هم

4. کاین گهر دست زد بی بصران خواهد بود

5. گر شود کون و مکان زیر و زبر در ره عشق

6. صورت ناصیه بر خاک عیان خواهد بود

7. جز به بازار قیامت ، دل پرخون، زنهار

8. مفروشید که این جنس گران خواهد بود

9. دیده بی نور شد ازگریه، خدایا به ازل

10. گفته بودی که به جایی نگران خواهد بود

11. دلم آخر به تماشاگه دیدار آورد

12. تا کی این آئینه در آئینه دان خواهد بود

13. دست فرسوده شود آخر و گمنام شوم

14. من گرفتم هنرت نقد روان خواهد بود

15. به سرانجام جم و کی چه نهم بیهده گوش

16. کمترین بازی افلاک همان خواهد بود

17. عرفی از پیر مغان دست نداری هر چند

18. بر دلت بستن زنار گران خواهد بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بدی را بدی سهل باشد جزا
* اگر مردی احسن الی من اسا
شعر کامل
سعدی
* بر لعل لبت جان ز سر شرق فشاندن
* سهل است ولی زیره به کرمان نتوان برد
شعر کامل
کمال خجندی
* چون سرو گذشتم ز ثمر تا شوم آزاد
* صد سلسله از برگ نهادند به پایم
شعر کامل
صائب تبریزی