عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 221

1. هر زمان در فتنه خوش نامهربانی می شود

2. این همه غوغا برای نیم جانی می شود

3. عشق باغ دل نشین دارد، که مرغ دل در او

4. گر نشیند بر گیاهی ، آشیانی می شود

5. هر که بنشیند به طرف خوان گردش های دهر

6. گر ستاند یک نواله، میزبانی می شود

7. کیمیاگر نشأیی دارد که داروی مسیح

8. گر به دستش اوفتد، درد گرانی می شود

9. در رهت غم گر پدید آید به تسلیمش سپار

10. گر به دست چاره بسپاری جهانی می شود

11. گر به مستی هرزه قانونی فروچیند کسی

12. در میان مردم عالم زبانی می شود

13. جان فدای همت عرفی که چون جولان کند

14. گر زمین گیرد عنانش، آسمانی می شود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند
* یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند
شعر کامل
سعدی
* از متاع عاریت بر خود دکانی چیده ام
* وام خود خواهد ز من هر دم طلبکاری جدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* به بزمگاه چمن رو که خوش تماشایی است
* چو لاله کاسهٔ نسرین و ارغوان گیرد
شعر کامل
حافظ