عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 233

1. روی گرمی کو که داغم باز بوی خون دهد

2. مرهمی نگذارد و خونابه ای بیرون دهد

3. سودهٔ الماس غم را داده آمیزش به زهر

4. هست لذت بیدلی کو را ازین معجون دهد

5. گر زمام از پنجهٔ ناز آورد لیلی برون

6. ناقه را سر در حریم سینهٔ مجنون دهد

7. چون لب فرهاد بوسد جلوه گاه دوست را

8. نیم بوسی بس که بر جولانگه گلگون دهد

9. من نخواهم مرد و او بیهوده زحمت می کشد

10. لذتی کاین زخم دارد، صید او جان چون دهد

11. وه چه بزم دلگشایست ، آن که اهل درد را

12. نالهٔ ماتم نشان از نغمهٔ قانون دهد

13. چون کنم ترک جگر خوردن ، که عشق این لقمه را

14. چاشنی از زهر بخشد، پرورش در خون دهد

15. این تفاوت ها ز مشرب دان، نه از تاثیر عشق

16. ور نه یک می نشأ نتواند که دیگرگون دهد

17. کی شود عرفی دلم از گریه خالی، کی شود

18. هر مژه صد چشمه و هر چشمه صد جیحون دهد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خورشید عارض او چون ذره برده تابم
* بالای سرکش او چون سایه کرده پستم
شعر کامل
فروغی بسطامی
* دل چو بیناست، چه غم دیده اگر نابیناست؟
* خانه آینه را روشنی از روزن نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* چون غنچه ز جمعیت دل انجمنی ساز
* برگ طرب خویش ز رنگین سخنی ساز
شعر کامل
صائب تبریزی