عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 237

1. برهمن کی ره اسلام از بیم و ستم گیرد

2. بهل تا سوی دیر آید، اجازت از صنم گیرد

3. طواف کعبه کردم با دل پر آتش و ترسم

4. که ناگه شعله در بال مرغان حرم گیرد

5. اگر آزاد گردد دل ز سوز آتش دوزخ

6. ز صد دریای آتش ، آفت یک شعله کم گیرد

7. ز آه سرد زاهد تیره گشت آیینهٔ ایمان

8. دلا عکسی بیفکن تا فروغ جام جم گیرد

9. خیال چشم اوچون با خود ازعالم برد عرفی

10. هزاران فتنه و آشوب در شهر عدم گیرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
* عهد فرامش کند مدعی بی‌وفاست
شعر کامل
سعدی
* عندلیبی که ز تعجیل بهار آگاه است
* از شکر خند گل آوازه رحلت شنود
شعر کامل
صائب تبریزی
* من ره نمی‌برم مگر آن جا که کوی دوست
* من سر نمی‌نهم مگر آن جا که پای یار
شعر کامل
سعدی