عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 238

1. گر دل اهل حقیقت در راز افشاند

2. زاهد از دامن دل گرد مجاز افشاند

3. همت این است که با این همه امید، دلم

4. آستین بر اثر عجز ونیاز افشاند

5. عرق شبنم خلد است هر آن قطرهٔ خوی

6. که سمند تو نگاه تک و تاز افشاند

7. چه عجب کز دل محمود فروریزد خون

8. گر صبا سلسلهٔ زلف ایاز افشاند

9. گر نه اظهار شفق می کند از کشتن صید

10. خون مرغان ز چه در چنگل باز افشاند

11. جای رحم است به عرفی، که بسی بی اثر است

12. اشک گرمی که به شبهای دراز افشاند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک
* تا سهی سرو تو را تازه‌تر آبی دارد
شعر کامل
حافظ
* ز گوش پنبه برون آرو داد خلق بده
* و گر تو میندهی داد روز دادی هست
شعر کامل
سعدی
* هر آن باغی که نخلش سر بدر بی
* مدامش باغبون خونین جگر بی
شعر کامل
باباطاهر