عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 244

1. از دیده ام کدام نفس خون نمی رود

2. سیل هزار زهر به جیحون نمی رود

3. غیرت برم به شادی عالم که هییچ گاه

4. از خلوت وصال تو بیرون نمی رود

5. تمکین عشق بین که به این جذبهٔ طلب

6. صد گام رفت محمل و مجنون نمی رود

7. معراج غیرت است، سر کوهکن، ولی

8. باور مکن که ظلم به گلگون نمی رود

9. معمورهٔ دلی اگرت هست، بازگوی

10. کاین جا سخن به ملک فریدون نمی رود

11. خیزد به کوی عشق ز دیوار و در فغان

12. کای وای دیده ای کزو خون نمی رود

13. در سینهٔ من است که آغشته با الم

14. آهی که از غم تو به گردون نمی رود

15. عرفی تو خود مرنج ، که بیداد دشمنان

16. زین پیش می شد از دلت، اکنون نمی رود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از صحبت نیکان نشود طینت بدنیک
* بادام همان تلخ برون از شکر آید
شعر کامل
صائب تبریزی
* تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
* زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ
* کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
* حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
شعر کامل
حافظ