عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 281

1. بنازم شیشهٔ می را ، که خوش مستانه می گرید

2. سری خم کرده و در دامن پیمانه می گرید

3. کسی کش کام دل شدآشنای لذت ماتم

4. چنان گر نوحه سازی گرید، از افسانه می گرید

5. دل خود را به آن خوش می کند، حسرت کش دنیا

6. که با خلق جهان در یک مصیبت می گرید

7. کسی کز وادی عقل و جنون بیرون کشد خود را

8. نه در معموره می خندد، نه در ویرانه می گرید

9. مگر آمیزش پاکیزه دارد مهر محبوبان

10. که شمع اندر میان خنده و پروانه می گرید

11. کسی کو شیشه ای خالی کند ، تا پر شود چشمش

12. اگر با ما کشد ساغر، به یک پیمانه می گرید

13. جهان درمردن دل ، گریه و سوز است ، عرفی را

14. که گویی در عزای عاشق جانانه می گرید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خدت زلف و رخ کند از پی سنبل و سمن
* شانه در آن مربعی، آینه در مدوری
شعر کامل
خاقانی
* به سایه خفته بدم دی که یارم آمد و گفت
* چه خفته ای که رسید آفتاب در سایه
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* بامداد آن لعبت خوش لب ز بهر بوی خوش
* چون گلاب پارسی بر زلف مشک‌آگین زند
شعر کامل
امیر معزی