عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 304

1. اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد

2. خوشم که بهر من اسباب گریه افزون شد

3. دم هلاک، به روی تو، بس که، حیران بود

4. دلم نیافت، که کی، ز سینه، جان بیرون شد

5. کدام قطرهٔ خوی، لیلی، از جبین افشاند

6. که گاه گریه، برون، ز چشم مجنون شد

7. امید من به محبت، زیاده، چون نشود؟

8. که دوشِ کوهکن، آرامگاه گلگون شد

9. ز بت نه گوشهٔ چشمی، نه چین ابرویی

10. به حیرتم که دل برهمن ز کف چون شد

11. فغان ز طبع تو عرفی، مگو، بگو کز تو

12. طبیعتت سبب شهرت همایون شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مدار نقطه بینش ز خال توست مرا
* که قدر گوهر یک دانه جوهری داند
شعر کامل
حافظ
* ز شرم روی تو در باغ وقت گل چیدن
* گل آب گردد و از دست باغبان بچکد
شعر کامل
اوحدی
* به حال دل خستگان در نگر
* که روزی دلی خسته باشی مگر
شعر کامل
سعدی