عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 501

1. چون زخم تازه دوخته ز خون لبالبم

2. ای وای اگر به شکوهٔ او آشنا لبم

3. بی دردی آورد همه قول و طرب، مسیح

4. گاهی به حال دل می گشا لبم

5. بستی لبم به شکوه و ذوق ادب شناخت

6. هر موی من ادا کند این شکوه با لبم

7. بگذشت عمر و گفت و شنو با تو رو نداد

8. ای بی نصیب گوشم و ای بی نوا لبم

9. صد بار لب گشودم و بر کس نریختم

10. آن ها که موج می زند از سینه تا لبم

11. لب وعده کرده بود که گوید غمم به دوست

12. وقت است اگر به وعده نماید وفا لبم

13. در دل گذشت یار و فرو ریختم بدان

14. پیغام ها که داشت نهان از صبا لبم

15. اقرار کن که سنگ دلم بعد از آن اگر

16. لب وا کنم به شکوه، به دندان بخا لبم

17. عرفی به ترهات زن آتش که جاودان

18. ماند گرسنه گوشم و باشد گدا لبم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مریض عشق تو را حاجتی به عیسی نیست
* که کس نمی کند این درد را دوا جز تو
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
* که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت
شعر کامل
حافظ
* دولت جان پرورست صحبت آمیزگار
* خلوت بی مدعی سفره بی انتظار
شعر کامل
سعدی