عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 537

1. ز چشم من مجوش ای گریه هنگام وصال او

2. که محجوبست و می سازد هلاکم انفعال او

3. ز شرح شوقم آتش در پر روح الامین افتد

4. اگر غمنامهٔ هجر تو بربندم به بال او

5. نمیرم زود، غمگین است پیش از مردن یاران

6. کند آغاز شیون تا شود رفع ملال او

7. پس از مردن گره شد در گلویم گریه، چون دیدم

8. که جان رو در قفا می رفت از شوق جمال او

9. بر آرم در لحد آهی که آتش در ملک گیرد

10. اگر باشد به جز اسرار عشق از من سوال او

11. چو مست آمد برون عرفی، چه گویم اهل تقوی را

12. چه سان زد مشعله بر خاک عصمت رنگ آل او


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
* سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
شعر کامل
حافظ
* غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
* پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* اگر هزار جفا سروقامتی بکند
* چو خود بیاید عذرش بباید آوردن
شعر کامل
سعدی