عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 93

1. تنها نه دلم باده ی نابش همه خون است

2. مغز قلم و مغز کتابش همه خون است

3. دل ها شکند وز دل من یاد نیارد

4. چون بشکند این خم که شرابش همه خون است

5. از سوز دل ما مشکن توبه که این نیست

6. آن می که چنین کرده خرابش همه خون است

7. عرفی نکنی ترک دل ریش چکیدن

8. کاین میوه ی طوبی است که آبش همه خون است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شرح سنگین دلی و قصه شیرین باید
* که بکوه آید و برسنگ نویسد فرهاد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* چو روح من تو نباشی ز روح ریح چه سود
* بصیرتم چو نبخشی بصر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* ای که دیدی قتل من در پای آن سرو سهی
* شحنه را ز این فتنه واقف کن که: قاتل می‌رود
شعر کامل
اوحدی