پروین اعتصامی_دیوانمثنوی,تمثیل و مقطع (فهرست)

شمارهٔ 140-مادر دوراندیش

1. با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان

2. کای کودکان خرد، گه کارکردن است

3. روزی طلب کنید، که هر مرغ خرد را

4. اول وظیفه، رسم و ره دانه چیدن است

5. بی رنج نوک و پا، نتوان چینه جست و خورد

6. گر آب و دانه‌ایست، بخونابه خوردن است

7. درمانده نیستید، شما را بقدر خویش

8. هم نیروی نشستن و هم راه رفتن است

9. پنهان، ز خوشه‌ای بربائید دانه‌ای

10. در قریه گفتگوست، که هنگام خرمن است

11. فریاد شوق و بازی طفلانه، هفته‌ایست

12. گر بشنوید، وقت نصیحت شنیدن است

13. گیتی، دمی که رو بسیاهی نهد، شب است

14. چشم، آنزمان که خسته شود، گاه خفتن است

15. بی من ز لانه دور نگردید هیچ یک

16. تنها، چه اعتبار در این کوی و برزن است

17. از چشم طائران شکاری، نهان شوید

18. گویند با قبیلهٔ ما، باز دشمن است

19. جز بانگ فتنه، هیچ بگوشم نمیرسد

20. یا حرف سر بریدن و یا پوست کندن است

21. نخجیرگاهها و کانها و تیرهاست

22. سیمرغ را، نه بیهده در قاف مسکن است

23. با طعمه‌ای ز جوی و جری، اکتفا کنید

24. آسیب آدمی است، هر آنجا که ارزان است

25. هر جا که سوگ و سور بود، مرغ خانگی

26. رانش بسیخ و سینه بدیگ مسمن است

27. از خون صدهزار چو ما طائر ضعیف

28. هر صبح و شام، دامن گیتی ملون است

29. از آب و دان ٔ بیگانگان چه سود

30. هر کس که منزوی است زاندیشه ایمن است

31. پیدا هزار دام ز هر بام کوتهی است

32. پنهان هزار چشم بسوراخ و روزن است

33. زینسان که حمله میکند این گنبد کبود

34. افتد، نرفته نیمرهی، گر تهمتن است

35. هر نقطه را، بدیدهٔ تحقیق بنگرید

36. صیاد را علامت خونین بدامن است

37. از لانه، هیچگاه نگردید تنگ دل

38. کاین بس فراخ و بسی پاک و روشن است

39. با مرغ ، مرغ هوا را تفاوتی است

40. بال و پر شما، نه برای پریدن است

41. ما را به یک دقیقه توانند بست و کشت

42. پرواز و سیر و جلوه، ز مرغان گلشن است

43. گر به دام حیلهٔ مردم فتاده‌ایم

44. ایام هم، چو وقت رسد، مردم افکن است

45. تلخست زخم خوردن و دین جفای سنگ

46. گر زانکه سنگ کودک و گر زخم سوزن است

47. جائی که آب و دانه و گلزار و سبزه‌ایست

48. آنجا فریب خوردن طفلان، مبرهن است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تیغ تو کز خون خصم قطره‌چکان آمده
* گلشن فتح تو راست شاخ گل ارغوان
شعر کامل
محتشم کاشانی
* قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
* چو شبنمی است که بر بحر می‌کشد رقمی
شعر کامل
حافظ
* سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز
* بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
شعر کامل
حافظ