رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد دوم (فهرست)

شمارهٔ 23-وفای شمع

1. مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز

2. مرگ خود می‌بینم و رویت نمی بینم هنوز

3. بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم

4. شمع را نازم که می گرید به بالینم هنوز

5. آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت

6. عم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز

7. روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم

8. گل بدامن میفشاند اشک خونینم هنوز

9. گر چه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست

10. در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز

11. سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند

12. صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز

13. خصم را از ساده لوحی دوست پندارم رهی

14. طفلم و نگشوده چشم مصلحت بینم هنوز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
* رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
شعر کامل
حافظ
* مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
* که این عجوز عروس هزاردامادست
شعر کامل
حافظ
* غنچه را لب‌بسته بینی نسترن را پاره‌دل
* لاله را در زیر خون بینی و نرگس را نزار
شعر کامل
عطار