رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد چهارم (فهرست)

شمارهٔ 23-زبان اشک

1. چون صبح نودمیده صفا گستر است اشک

2. روشنتر از ستاره روشنگر است اشک

3. گوهر اگر ز قطره باران شود پدید

4. با آفتاب و ماه ز یک گوهر است اشک

5. با اشک هم اثر نتوان خواند ناله را

6. غم پرور است ناله و جان پرور است اشک

7. بارد ازو لطافت و تابد ازو فروغ

8. چون گوی سینه بت سیمین بر است اشک

9. خاطر فریب و گرم و دلاویز و تابناک

10. همرنگ چهره تو پری پیکر است اشک

11. از داغ آتشین لب ساغر نواز تو

12. در جان ماست آتش و در ساغر است اشک

13. با دردمند عشق تو همخانه است آه

14. با آشنای چشم تو هم بستر است اشک

15. لب بسته ای ز گفتن راز نهان رهی

16. غافل که از زبان تو گویاتر است اشک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خود از بهر حسرت داد راهم ورنه معلومست
* ز دریا چند در آغوش گنجد موج دریا را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* شبنم به آفتاب رسید از فتادگی
* بنگر که از کجا به کجا می توان شدن
شعر کامل
صائب تبریزی
* آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
* دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
شعر کامل
سعدی