سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 241

1. میل بین کان سروبالا می‌کند

2. سرو بین کاهنگ صحرا می‌کند

3. میل از این خوشتر نداند کرد سرو

4. ناخوش آن میلست کز ما می‌کند

5. حاجت صحرا نبود آیینه هست

6. گر نگارستان تماشا می‌کند

7. غافلست از صورت زیبای او

8. آن که صورت‌های دیبا می‌کند

9. من هم اول روز دانستم که عشق

10. خون مباح و خانه یغما می‌کند

11. صبر هم سودی ندارد کآب چشم

12. راز پنهان آشکارا می‌کند

13. گر مراد ما نباشد گو مباش

14. چون مراد اوست هل تا می‌کند

15. یار زیبا گر بریزد خون یار

16. زشت نتوان گفت زیبا می‌کند

17. سعدیا بعد از تحمل چاره نیست

18. هر ستم کان دوست با ما می‌کند

19. تا مگس را جان شیرین در تنست

20. گرد آن گردد که حلوا می‌کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دروگر زمانست و ما چون گیا
* همانش نبیره همانش نیا
شعر کامل
فردوسی
* ز درد و داغ محبت مگو به مرده دلان
* تنور سرد، سزاوار بستن نان نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن
* بند قبای غنچه گل می‌گشاد باد
شعر کامل
حافظ