رهی معیری_دیوانچند قطعه (فهرست)

شمارهٔ 1-نیروی اشک

1. عزم وداع کرد جوانی به روستای

2. در تیره شامی از بر خورشید طلعتی

3. طبع هوا دژم بد و چرخ از فراز ابر

4. همچون حباب در دل دریای ظلمتی

5. زن گفت با جوان که از این ابر فتنه زای

6. ترسم رسد به گلبن حسن تو آفتی

7. در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه

8. ای مه چراغ کلبه من باش ساعتی

9. لیکن جوان ز جنبش طوفان نداشت باک

10. دریادلان ز موج ندارند دهشتی

11. برخاست تا برون بنهد پای زآن سرای

12. کاو را دگر نبود مجال اقامتی

13. سرو روان چو عزم جوان استوار دید

14. افراخت قامتی که عیان شد قیامتی

15. بر چهر یار دوخت به حسرت دو چشم خویش

16. چون مفلس گرسنه به خوان ضیافتی

17. با یک نگاه کرد بیان شرح اشتیاق

18. بی آنکه از زبان بکشد بار منتی

19. چون گوهری که غلطد بر صفحه‌ای ز سیم

20. غلطان به سیمگون رخ وی اشک حسرتی

21. زآن قطره سرشک فروماند پای مرد

22. یکسر ز دست رفت گرش بود طاقتی

23. آتش فتاد در دلش از آب چشم دوست

24. گفتی میان آتش و آب است الفتی

25. این طرفه بین که سیل خروشان در او نداشت

26. چندان اثر که قطرهٔ اشک محبتی


بعدی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
* یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟
شعر کامل
سعدی
* می رسد جاذبه عشق به فریاد مرا
* یوسف آن نیست که پیوسته درین چاه بود
شعر کامل
صائب تبریزی
* پیوسته است سلسله موجها به هم
* خود را شکسته هر که دل ما شکسته است
شعر کامل
صائب تبریزی