رهی معیری_دیوانچند قطعه (فهرست)

شمارهٔ 2-نابینا و ستمگر

1. فقیر کوری با گیتی آفرین می گفت

2. که ای ز وصف تو الکن زبان تحسینم

3. به نعمتی که مرا داده ای هزاران شکر

4. که من نه در خور لطف و عطای چندینم

5. خسی گرفت گریبان کور و با وی گفت

6. که تا جواب نگویی ز پای ننشینم

7. من ار سپاس جهان آفرین کنم نه شگفت

8. که تیز بین و قوی پنجه تر ز شاهینم

9. ولی تو کوری و نا تندرست و حاجتمند

10. نه چون منی که خداوند جاه و تمکینم

11. چه نعمتی است ترا تا به شکر آن کوشی؟

12. به حیرت اندر از کار چون تو مسکینم

13. بگفت کور کزین به چه نعمتی خواهی؟

14. که روی چون تو فرومایه ای نمی بینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را
* ور نه کدام قاصد پیغام ما گذارد
شعر کامل
سعدی
* مبادا هیچ کس را روز سختی در کمین یارب
* دل گندم دو نیم از بیم سنگ آسیا گردد
شعر کامل
صائب تبریزی
* رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد
* بگذارید که آوازه جنت شنود
شعر کامل
صائب تبریزی