رضی‌الدین آرتیمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 24

1. سرم سودا دلم پروا ندارد

2. صباحم شب، شبم فردا ندارد

3. دلم در هیچ جا الفت نگیرد

4. سرم با هیچکس سودا ندارد

5. ز هر جا هر که خواهد، گو بجویش

6. که او جز در دل ما، جا ندارد

7. کشاکش چیست؟ ما گردن نهادیم

8. سرت گردم بکش اینها ندارد

9. جفا دارد جفا، چندانکه خواهی

10. وفا دارد؟ ندانم یا ندارد

11. نیالودی بخونم دامنت را

12. اگر رنجم ز دستت جا ندارد

13. فلک را گو که ما دیریست خصمیم

14. ز دستش هر چه آید وا، ندارد

15. محبت داند و با ما نداند

16. مروت دارد و با ما ندارد

17. رضی رفتست قربان سر تو

18. ندارد اینهمه غوغا، ندارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر این جان پریشان رحمت آرید
* که وقتی کاردانی کاملی بود
شعر کامل
حافظ
* به گفتگو نتوان اهل حال شد صائب
* خموش باش و سخن را مکن دراز اینجا
شعر کامل
صائب تبریزی
* من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم
* که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می‌آورد
شعر کامل
حافظ