رضی‌الدین آرتیمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 23

1. کمر تا کی بخونم آن بت نامهربان بندد

2. که باشم من که بر خونم چنان سروی میان بندد

3. شوم قربان دمی صد ره کمان ابروانش را

4. هلال ابرویم هر گه، که ترکش بر میان بندد

5. تراوش میکند راز غمش از هر بن مویم

6. اگر غیرت گلو گیرد، اگر حیرت زبان بندد

7. الهی همچو موسی رب ارنی را نمی‌گویم

8. که مهر خامشی از لن ترانی بر میان بندد

9. نه از صدق و صفا رنگی، نه از مهر و وفا بویی

10. کسی چون دل بسرو و لاله این بوستان بندد

11. وفای‌ دوستان گر با رضی این است میترسم

12. که دل از دوستان برگیرد و بر دشمنان بندد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
* دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
شعر کامل
حافظ
* ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
* دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
شعر کامل
سعدی
* بد و نیک هم بگذرد بی‌گمان
* رهایی نباشد ز چنگ زمان
شعر کامل
فردوسی