سعدی_بوستانباب ششم در قناعت (فهرست)

شمارهٔ 3-حکایت

1. یکی پر طمع پیش خوارزمشاه

2. شنیدم که شد بامدادی پگاه

3. چو دیدش به خدمت دوتا گشت و راست

4. دگر روی بر خاک مالید و خاست

5. پسر گفتش ای بابک نامجوی

6. یکی مشکلت می‌بپرسم بگوی

7. نگفتی که قبله‌ست راه حجاز

8. چرا کردی امروز از این سو نماز؟

9. مبر طاعت نفس شهوت پرست

10. که هر ساعتش قبلهٔ دیگرست

11. قناعت سرافرازد ای مرد هوش

12. سر پر طمع بر نیاید ز دوش

13. طمع آبروی توقر بریخت

14. برای دو جو دامنی در بریخت

15. چو سیراب خواهی شدن ز آب جوی

16. چرا ریزی از بهر برف آبروی؟

17. مگر از تنعم شکیبا شوی

18. وگرنه ضرورت به درها شوی

19. برو خواجه کوتاه کن دست آز

20. چه می‌بایدت ز آستین دراز؟

21. کسی را که درج طمع درنوشت

22. نباید به کس عبد و خادم نبشت

23. توقع براند ز هر مجلست

24. بران از خودش تا نراند کست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از صحبت ناجنس به کامل نرسد نقص
* از تلخی بادام چه پرواست شکر را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* غبار تن نگیرد دامن دلهای قدسی را
* قفس بر مرغ وحشی شهپر پرواز می گردد
شعر کامل
صائب تبریزی
* مریض مصلحت خویش را نمی داند
* به تلخ و شور طبیب زمانه قانع باش
شعر کامل
صائب تبریزی