سعدی_بوستانباب هشتم در شکر بر عافیت (فهرست)

شمارهٔ 2-حکایت

1. جوانی سر از رأی مادر بتافت

2. دل دردمندش به آذر بتافت

3. چو بیچاره شد پیشش آورد مهد

4. که ای سست مهر فراموش عهد

5. نه در مهد نیروی حالت نبود

6. مگس راندن از خود مجالت نبود؟

7. تو آنی کزان یک مگس رنجه‌ای

8. که امروز سالار و سرپنجه‌ای

9. به حالی شوی باز در قعر گور

10. که نتوانی از خویشتن دفع مور

11. دگر دیده چون برفروزد چراغ

12. چو کرم لحد خورد پیه دماغ؟

13. چه پوشیده چشمی ببینی که راه

14. نداند همی وقت رفتن ز چاه

15. تو گر شکر کردی که با دیده‌ای

16. وگرنه تو هم چشم پوشیده‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه کنی دنیا بی‌دین و خرد زیرا
* خوش نباشد نان بی‌زیره و آویشن
شعر کامل
ناصرخسرو
* اگر چه خواب یوسف رابه بند انداخت ،درآخر
* همان ازمحنت زندان برون آوردتعبیرش
شعر کامل
صائب تبریزی
* تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
* مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی
شعر کامل
سعدی