سعدی_بوستانباب هشتم در شکر بر عافیت (فهرست)

شمارهٔ 3-گفتار اندر صنع باری عز اسمه در ترکیب خلقت انسان

1. ببین تا یک انگشت از چند بند

2. به صنع الهی به هم درفگند

3. پس آشفتگی باشد و ابلهی

4. که انگشت بر حرف صنعش نهی

5. تأمل کن از بهر رفتار مرد

6. که چند استخوان پی زد و وصل کرد

7. که بی گردش کعب و زانو و پای

8. نشاید قدم بر گرفتن ز جای

9. ازان سجده بر آدمی سخت نیست

10. که در صلب او مهره یک لخت نیست

11. دو صد مهره در یکدگر ساخته‌ست

12. که گل مهره‌ای چون تو پرداخته‌ست

13. رگت بر تن است ای پسندیده خوی

14. زمینی در او سیصد و شصت جوی

15. بصر در سر و فکر و رای و تمیز

16. جوارح به دل، دل به دانش عزیز

17. بهایم به روی اندر افتاده خوار

18. تو همچون الف بر قدمها سوار

19. نگون کرده ایشان سر از بهر خور

20. تو آری به عزت خورش پیش سر

21. نزیبد تو را با چنین سروری

22. که سر جز به طاعت فرود آوری

23. به انعام خود دانه دادت نه کاه

24. نکردت چو انعام سر در گیاه

25. ولیکن بدین صورت دلپذیر

26. فرفته مشو، سیرت خوب گیر

27. ره راست باید نه بالای راست

28. که کافر هم از روی صورت چو ماست

29. خردمند طبعان منت شناس

30. بدوزند نعمت به میخ سپاس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یا بیا کن دل ز خون چون نار و نفع خلق شو
* ورنه رخ را رنگ ده بی نفع چون گلنار باش
شعر کامل
سنایی
* هر ساعت از نو قبله‌ای با بت پرستی می‌رود
* توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
شعر کامل
سعدی
* من دلی ‌دارم ز عشقش گرم و پیش او شوم
* تا مگر بنشاند این گرمی به کافور و گلاب
شعر کامل
امیر معزی