سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 150

1. خوش می‌روی به تنها تن‌ها فدای جانت

2. مدهوش می‌گذاری یاران مهربانت

3. آیینه‌ای طلب کن تا روی خود ببینی

4. وز حسن خود بماند انگشت در دهانت

5. قصد شکار داری یا اتفاق بستان

6. عزمی درست باید تا می‌کشد عنانت

7. ای گلبن خرامان با دوستان نگه کن

8. تا بگذرد نسیمی بر ما ز بوستانت

9. رخت سرای عقلم تاراج شوق کردی

10. ای دزد آشکارا می‌بینم از نهانت

11. هر دم کمند زلفت صیدی دگر بگیرد

12. پیکان غمزه در دل ز ابروی چون کمانت

13. دانی چرا نخفتم تو پادشاه حسنی

14. خفتن حرام باشد بر چشم پاسبانت

15. ما را نمی‌برازد با وصلت آشنایی

16. مرغی لبقتر از من باید هم آشیانت

17. من آب زندگانی بعد از تو می‌نخواهم

18. بگذار تا بمیرم بر خاک آستانت

19. من فتنه زمانم وان دوستان که داری

20. بی شک نگاه دارند از فتنه زمانت

21. سعدی چو دوست داری آزاد باش و ایمن

22. ور دشمنی بباشد با هر که در جهانت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
* کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* بغل از نامۀ احباب پُر کرد و نمی خواند
* که می ترسد شود مکتوب من هم در میان پیدا
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
* خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
شعر کامل
حافظ