سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 186

1. بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد

2. دریای آتشینم در دیده موج خون زد

3. خود کرده بود غارت عشقش حوالی دل

4. بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد

5. دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت

6. گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد

7. دیوانگان خود را می‌بست در سلاسل

8. هر جا که عاقلی بود این جا دم از جنون زد

9. یا رب دلی که در وی پروای خود نگنجد

10. دست محبت آن جا خرگاه عشق چون زد

11. غلغل فکند روحم در گلشن ملایک

12. هر گه که سنگ آهی بر طاق آبگون زد

13. سعدی ز خود برون شو گر مرد راه عشقی

14. کان کس رسید در وی کز خود قدم برون زد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند
* این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو
شعر کامل
حافظ
* شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
* عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
شعر کامل
حافظ
* مخند ای نوجوان زنهار بر موی سفید ما
* که این برف پریشان سیر بر هر بام می بارد
شعر کامل
صائب تبریزی