سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 249

1. این جا شکری هست که چندین مگسانند

2. یا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند

3. بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی

4. کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند

5. ای قافله سالار چنین گرم چه رانی

6. آهسته که در کوه و کمر بازپسانند

7. صد مشعله افروخته گردد به چراغی

8. این نور تو داری و دگر مقتبسانند

9. من قلب و لسانم به وفاداری و صحبت

10. و اینان همه قلبند که پیش تو لسانند

11. آنان که شب آرام نگیرند ز فکرت

12. چون صبح پدیدست که صادق نفسانند

13. و آنان که به دیدار چنان میل ندارند

14. سوگند توان خورد که بی عقل و خسانند

15. دانی چه جفا می‌رود از دست رقیبت

16. حیفست که طوطی و زغن هم قفسانند

17. در طالع من نیست که نزدیک تو باشم

18. می‌گویمت از دور دعا گر برسانند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جان من جان من فدای تو باد
* هیچت از دوستان نیاید یاد
شعر کامل
سعدی
* گنج خواهی، در طلب رنجی ببر
* خرمنی می‌بایدت، تخمی بکار
شعر کامل
سعدی
* گر کوهکن ز پای درآمد چه جای طعن
* والله که کوه پست شود زیر بارِ عشق
شعر کامل
جامی