سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 279

1. فراق را دلی از سنگ سختتر باید

2. مرا دلیست که با شوق بر نمی‌آید

3. هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم

4. بیا و گر همه دشنام می‌دهی شاید

5. اگر چه هر چه جهانت به دل خریدارند

6. منت به جان بخرم تا کسی نیفزاید

7. بکش چنان که توانی که بنده را نرسد

8. خلاف آن چه خداوندگار فرماید

9. نه زنده را به تو میلست و مهربانی و بس

10. که مرده را به نسیمت روان بیاساید

11. مپرس کشته شمشیر عشق را چونی

12. چنان که هر که ببیند بر او ببخشاید

13. پدر که چون تو جگرگوشه از خدا می‌خواست

14. خبر نداشت که دیگر چه فتنه می‌زاید

15. توانگرا در رحمت به روی درویشان

16. مبند و گر تو ببندی خدای بگشاید

17. به خون سعدی اگر تشنه‌ای حلالت باد

18. تو دیر زی که مرا عمر خود نمی‌پاید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
* گدای خاک در دوست پادشاه من است
شعر کامل
حافظ
* برین گونه گردد سراسر سخن
* شود سست نیرو چو گردد کهن
شعر کامل
فردوسی
* هوش خردمند را عشق به تاراج برد
* من نشنیدم که باز صید کبوتر شود
شعر کامل
سعدی