سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 37

1. مپندار از لب شیرین عبارت

2. که کامی حاصل آید بی مرارت

3. فراق افتد میان دوستداران

4. زیان و سود باشد در تجارت

5. یکی را چون ببینی کشته دوست

6. به دیگر دوستانش ده بشارت

7. ندانم هیچ کس در عهد حسنت

8. که بادل باشد الا بی بصارت

9. مرا آن گوشه چشم دلاویز

10. به کشتن می‌کند گویی اشارت

11. گر آن حلوا به دست صوفی افتد

12. خداترسی نباشد روز غارت

13. عجب دارم درون عاشقان را

14. که پیراهن نمی‌سوزد حرارت

15. جمال دوست چندان سایه انداخت

16. که سعدی ناپدیدست از حقارت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لب عیسی صفتش مرده به دم زنده کند
* گر پرد با پر جان جانب کیوان رسدش
شعر کامل
مولوی
* دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند
* یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند
شعر کامل
سعدی
* کی بود برگ من آن نسرین بدن را کاین زمان
* همچو بلبل در زمستان بینوا افتاده‌ام
شعر کامل
خواجوی کرمانی