سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 436

1. عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم

2. دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم

3. خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود

4. آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم

5. همچو بلبل همه شب نعره زنان تا خورشید

6. روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم

7. گفته بودیم به خوبان که نباید نگریست

8. دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم

9. صفت یوسف نادیده بیان می‌کردند

10. با میان آمد و بی نام و نشان گردیدیم

11. رفته بودیم به خلوت که دگر می‌نخوریم

12. ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم

13. تا همه شهر بیایند و ببینند که ما

14. پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم

15. سعدیا لشکر خوبان به شکار دل ما

16. گو میایید که ما صید فلان گردیدیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
* دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
شعر کامل
حافظ
* بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط
* ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند
شعر کامل
سعدی
* چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری
* سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد
شعر کامل
حافظ