سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 451

1. دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران

2. دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران

3. نصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکش

4. چو سیل از سر گذشت آن را چه می‌ترسانی از باران

5. گر آن ساقی که مستان راست هشیاران بدیدندی

6. ز توبه توبه کردندی چو من بر دست خماران

7. گرم با صالحان بی دوست فردا در بهشت آرند

8. همان بهتر که در دوزخ کنندم با گنهکاران

9. چه بویست این که عقل از من ببرد و صبر و هشیاری

10. ندانم باغ فردوسست یا بازار عطاران

11. تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی

12. به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران

13. الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را

14. تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران

15. گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد

16. بگو خوابش نمی‌گیرد به شب از دست عیاران

17. گرت باری گذر باشد نگه با جانب ما کن

18. نپندارم که بد باشد جزای خوب کرداران

19. کسان گویند چون سعدی جفا دیدی تحول کن

20. رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافات
* مشکن دل کس را که در این خانه کسی هست
شعر کامل
فروغی بسطامی
* جهان آفریننده یار منست
* دل و تیغ و بازو حصار منست
شعر کامل
فردوسی
* نه چمن شکوفه‌ای رست چو روی دلستانت
* نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت
شعر کامل
سعدی