سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 572

1. این چه رفتارست کارامیدن از من می‌بری

2. هوشم از دل می‌ربایی عقلم از تن می‌بری

3. باغ و لالستان چه باشد آستینی برفشان

4. باغبان را گو بیا گر گل به دامن می‌بری

5. روز و شب می‌باشد آن ساعت که همچون آفتاب

6. می‌نمایی روی و دیگر باز روزن می‌بری

7. مویت از پس تا کمرگه خوشه‌ای بر خرمنست

8. زینهار آن خوشه پنهان کن که خرمن می‌بری

9. دل به عیاری ببردی ناگهان از دست من

10. دزد شب گردد تو فارغ روز روشن می‌بری

11. گر تو برگردیدی از من بی‌گناه و بی سبب

12. تا مگر من نیز برگردم غلط ظن می‌بری

13. چون نیاید دود از آن خرمن که آتش می‌زنی

14. یا ببندد خون از این موضع که سوزن می‌بری

15. این طریق دشمنی باشد نه راه دوستی

16. کبروی دوستان در پیش دشمن می‌بری

17. عیب مسکینی مکن افتان و خیزان در پیت

18. کان نمی‌آید تو زنجیرش به گردن می‌بری

19. سعدیا گفتار شیرین پیش آن کام و دهان

20. در به دریا می‌فرستی زر به معدن می‌بری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلم به مهر تو صد پاره باد و هر پاره
* هزار ذره و هر ذره در هوای تو باد
شعر کامل
هلالی جغتایی
* گر مرید پیر دیری خرقه خمری کن بمی
* زشت باشد دلق نیلی و شراب لعل فام
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* چه محو ناخدا گردیده ای، ای از خدا غافل؟
* ندارد این سفر باد مرادی غیر یاربها
شعر کامل
صائب تبریزی