سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 580

1. گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی

2. چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی

3. ای که انصاف دل سوختگان می‌ندهی

4. خود چنین روی نبایست نمودن به کسی

5. روزی اندر قدمت افتم و گر سر برود

6. به ز من در سر این واقعه رفتند بسی

7. دامن دوست به دنیا نتوان داد از دست

8. حیف باشد که دهی دامن گوهر به خسی

9. تا به امروز مرا در سخن این سوز نبود

10. که گرفتار نبودم به کمند هوسی

11. چون سراییدن بلبل که خوش آید بر شاخ

12. لیکن آن سوز ندارد که بود در قفسی

13. سعدیا گر ز دل آتش به قلم درنزدی

14. پس چرا دود به سر می‌رودش هر نفسی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بده عناب چون سازی کمند زلف چین بر چین
* مرا عناب‌وار از روی خون آلوده چین خیزد
شعر کامل
خاقانی
* دور گردان را به احسان یاد کردن همت است
* ورنه هر نخلی به پای خود ثمر می افکند
شعر کامل
صائب تبریزی
* عندلیبی که ز تعجیل بهار آگاه است
* از شکر خند گل آوازه رحلت شنود
شعر کامل
صائب تبریزی